جدول جو
جدول جو

معنی پاسخ گذار - جستجوی لغت در جدول جو

پاسخ گذار(اَ زا)
پاسخ سرای:
همه نامداران پاسخ گذار
زبان برگشادند بر شهریار.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاسخ گزار
تصویر پاسخ گزار
پاسخ گوی، پاسخ دهنده، جواب دهنده
فرهنگ فارسی عمید
(اَ خَس س)
رجوع به پاسخ گذار شود
لغت نامه دهخدا
(اَ گُ)
اسب گدار. اسکدار. اسکوتاری. رجوع به اسکدار شود، امم، گروه ها از یهود.
- اسباط بنی اسرائیل، قبایل آن. (منتهی الارب). فرزندان یعقوب پیغمبر علیه السلام. (مهذب الاسماء). امت موسی (ع) زیرا که امت او اولاد دوازده پسر یعقوب (ع) بود. استعمال لفظ اسباط در اولاد یعقوب مثل استعمال لفظقبایل است در بنی اسماعیل و تسمیۀ اینان به اسباط وتسمیۀ آنان به قبائل برای آنست تا فرق باشد میان فرزندان اسماعیل و فرزندان اسحاق (ع). (غیاث اللغات). اسباط یعقوب، دوازده پسر او: یوسف. بن یامین. یسّاخر (یسّاکار). یهودا. شمعون. لاوی (لیوی). جادیه (گاد). ازّیر (آشیر). زبولون. نفتالی. روبن. دان. و قبایل دوازده گانه که از نسل این دوازده تنند نیز به اسباط بنی اسرائیل نامیده میشوند: قولوا آمنا باﷲ و ما انزل الینا و ما انزل الی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط و ما اوتی موسی و عیسی و ما اوتی النبیون من ربهم لانفرق بین احد منهم و نحن له مسلمون. (قرآن 136/2). و رجوع به عقد الفرید ج 2 ص 238، 239 وج 7 ص 298 شود.
، جمع واژۀ سبط. گیاهان تر و تازۀ نصی
لغت نامه دهخدا
(اَ خَص ص)
حقگذار. شکور. پاسگزار. شاکر
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاسخ گزار
تصویر پاسخ گزار
پاسخ سرای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسگذار
تصویر پاسگذار
سپاسگزار، شکور، شاکر
فرهنگ لغت هوشیار
بنیانگزار، موسس، واضع
فرهنگ واژه مترادف متضاد